سلام ....
نمیدونم چرا برگشتی نمیدونم چرا بعده این چند سال چرا دوباره اومدی توکه گفتی من بدم تو که گفتی من در حقتون بدی کردم تو که خیلی حرفا بهم زدی ولی باز من تنهات نذاشتم تو نداریو بی پولیات من بهترین سنگ صبورت بودم تو تنهاییات هر ساعت که زنگ میزدی با دل و جون به حرفات گوش میدادم این چند روزصبر کردم دلم نمیخاس بگم ولی باید بگم اینا حرفاییه که ۳ ساله رفتی و تو دلم جا مونده
هنوزم حرفات یادمه گفتی عشقو دوس داشتنو با من یاد گرفتی گفتی دیگه نمیتونی کسیو جز من ببینی گفتی دیگه مثله من پیدا نمیشه اما خیلی زود یکی شبیه من پیدا کردی خدم فهمیده بودم که میذاری میری بهم گفتی همه ی خاطراتتو آتیش زدم بهم گفتی برو گفتی چشماتو روم ببند 
منی که واسه ازدواج میخواستی و به مامانم گفتی دیگه عینه خواهرمه تو میدونستی با من چیکار کردی اما باز گفتی خواهرمه
حالا نمیدونم چجوری ازم انتظار داری ببخشمت
بهم گفتی تو یک هفته فراموشت کردم آخه نامرد اون شیمایی که انقد دوسش داشتی و باید تو یک هفته فراموش میکردی؟
این احترام ۲ سال سوختون وساختن بود ؟
همه خاطراتی که داشتمو برام تازه کردی من ۱ سال افسردگی حاد گرفتم همه فهمیدن داشتم جوون میدادم اون موقع ها که تو با سحر جونت خوش بودی تنها فقط من داشتم غصه میخوردم من از همون اولم میدونستم که یروز میری کاش هیچوقت نمیومدم مزار بابات که نمیدیدمت کاش یجوری اون همه خاطره از ذهنم پاک میشد
نمیخام ناراحت بشی بقول خودت عیت خواهرتم دیگه هر خاوهری بعضی وقتا با داداشش دعوا میکنه
و اینکه گفتی تا تو نمیای من نمیام فقط بخاطر اینه که واسه تو بیش از حد بودم که تو یک هفته فراموشم کردی بخاطر همین همه بچه های فامیلم میدونن تا بهم زنگ نزنن یا اس ندن من خبر کسیو نمیگیرم
دیگه بزرگ شدم سجاد اون دوسال منو ساخت
یادته سجاد گفتی برو واسه آیندت خودتو اصلاح کن
شاید من خیلی بد بودم ولی ای کاش میگفتی کجای کارم بد بود تو همه خاطرار منو آتیش زدی ولی من هنوز اون روسری که تولدم برام خریدیو دارم هنز سی دی هایی که عکسامو زدی روش دارم حتی هنوز عطایی که برام میاوردیو دارم
خداحافظ
رفاقت . . .