مگر مساحت رنج مرا حساب کنید

محیط تنگ دلم را شکسته رسم کنید

خطوط منحنی خنده را خراب کنید

طنین نام مرا موریانه خواهد خورد

مرا به نام دگر غیر از این خطاب کنید

دگر به منطق منسوخ مرگ می خندم

مگر به شیوه دیگر مرا مجاب کنید

در انجماد سکون پیش از این که سنگ شوم

مرا به هرم نفس های عشق آب کنید

مگر سماجت پولادی سکوت مرا

درون کوزه فریاد خود مذاب کنید

بلاغت غم من انتشار خواهد یافت

اگر که متن سکوت مرا کتاب کنید                       قیصر امین پور

راوی های داستان  سه شخصیت هستن ...آرایلی ...خواهر بزرگ آسانا وتارکان دوست پسر آسانا ...

تارکان که پسرمغروریه  به خاطر دوستی با آسانا کم کم از خواهر آسانا که دختر سخت گیریه شاکی میشه ..کم کم کار به جایی میرسه که تارکان برای به لجن کشیدن آرایلی نقشه میکشه تا به همه ثابت کنه آرایلی یه دختر ولنگاروبی مسئولیته .نقشه اش رو هم اغاز میکنه ولی به جایی میرسه که ...؟؟؟

خودتون بخونید ..

دانلود فایل پی دی اف ...

دانلود فایل جاوا ...

بر اساس آمار اپل هر ثانیه 34 گوشی هوشمند آیفون 5S و 5C می فروشد و در طی سه روز اول عرضه آیفون جدید،بیش از 9 میلیون گوشی فروخته که معادل 2083 گوشی در دقیقه و  125 هزار گوشی در ساعت می شود.

این رقم دو برابر رقم فروش آیفون 5 در مدت مشابه سال قبل هنگام ورود محصول است. اپل بلافاصله به روز رسانی سیستم عامل آی او اس 7 را نیز به اجرا گذاشته و تاکنون بیش از 200 میلیون گوشی و آی پد مبتنی بر سیستم عامل iOS به نسخه 7 مجهز شده اند. در حالی که برخی کاربران بدلیل ترافیک دانلود، با مشکل مواجه شده و نتوانستند دستگاه خود را به روز رسانی کنند.

گفتنی است سال گذشته با عرضه آیفون 5 در آخر هفته در ماه سپتامبر اپل توانست 5 میلیون گوشی بفروشد و رکورد جهانی را بشکند و امسال با 9 میلیون گوشی رکورد قبلی خود را نیز شکست. سال گذشته فقط یک گوشی و آنهم آیفون5 بود و حالا آیفون 5S و 5C رکورد دار شده اند.

از طرف دیگر سال گذشته آیفون5 در چین در همان روز اول عرضه نشد ولی امسال در چین نیز هم زمان با کشورهای تعریف شده، عرضه شد.

استقبال از گوشی های جدید اپل به خصوص مدل طلایی آیفون 5S بی نظیر بوده است و مردم توکیو، لندن، برلین، سیدنی جزو اولین نفرها بودند که با ایستادن در صف توانستند به آرزوی خود برسند. در برخی فروشگاهها نیز قبل از بازگشایی تمام گوشی ها به صورت اینترنتی فروخته شده وخریداران جدید به آرزوی خود نرسیدند.

منبع: دیلی میل

معلمامون اما عالین.مدیرمون پارسال میگف واسه اولا معلمای خوب نمیگیریم!دوم به بعد خوب میشن معلما...بعد یه خانوم شیبانی و یه آقای شیبانی هستن که بلبل غال جغجغه ی شهرن!اینا خواهر برادرن...خواهره دکترای ادبیات داره و چن سال تو دانشگاهای تاجیکستان،ادبیات درس میداده،داداشه هم فوق لیسانس فیزیک شریف داره و داره خل میشه از نبوغ!بعد امکان نداره اینا معلم آدم بشن و طرف اون درسو 100 درصد نزنه!تا این حد:دی

این خواهر و برادر گرامی که با کلی ناز و ادا تدریس میکنن،فقط واسه پیشدانشگاهیا میذاشتن و اصلنم تو مدرسه های دیگه درس نمیدن(مدرسه ی ما این دوتا رو مث محموله ی مواد مخدر جابه جا میکنه که لو نرن:دی)...حالا فک میکنین چی شده؟این دوتا جفتشون امسال معلم من شدن!وووی یعنی خدا اصن!

فریبا عاشششقتیم:)

همین خانم شیبانی بود که  انشای  منو خوند منو تو شهر اول کرد!یعنی الان به صورت اتوماتیک هیچی نشده عزیز دردونشم!مجددا فریبا عاششششقتیم!

دبیر ریاضیمونم حرف نداره.پارسال یه دبیر ریاضی باحال داشتیم،حالا دبیر امسالمون،شوهر اونه!اینم جوونه ولی یکی دو سال توی "های اسکول" های کانادا تدریس میکردن:|

یعنیاااا...با این معلمای باحال دیروز داشتم میفکریدم من اگه امسال معدلمو 20 نشم کلا باید ترک تحصیل کنم...اما خب از هرچه بگذریم سخن دوست خوشتر و فلان...دبیر زیستمون؟همون پارسالیه....میخوام بکشمش!میخوام بکشمش!حاضرم به جای همه ساعتای زیست برم سر کلاس فیزیک بشینم حتا:|

+شمیم طفلونکی رفته رشته ریاضی...ساعت دیواری کلاسمون دیروز روی میز بود،شمیم گفت این چرا اینجاست.گفتم تو دست نزن این یه دستگاهیه مربوط به خانوم دکتراست!پن دیقه بعد دیدم صندلی زیر پاش گذاشته،ساعت کلاسشونو که از ساعت ما بزرگتر بود  از رو دیوار برداشته که بیاد به من بگه" نگا کن این یه دسنگاهیه که فقط مهندسا ازش سر درمیارن!"

شمیم خل و چل دلم براش تنگ میشه وختی سر کلاس زیر گوشم ور نمیزنه!

غم‌انگیزترین ماجرا همین قصه جدایى آدمیزاد از رختخوابه

بخصوص اگه مجبور باشى در یک صبح سرد و بى‌روح پاییزى خونه رو ترک کنى.

اشک آدمو در میاره لامصب

خدایا ...

التماست میکنم

همه دنیایت ارزانی دیگران ولی...

آنکه دنیای من است مال دیگری نباشد... !!

انچه در دوران تحصیلی گذشت

دوستانم درس میخواندند و من

فکر می کردم به یک کار خفن

دوستانم حرف سنگین میزدند

دم به دم برپا و بنشین میزدند

عاقبت از بس که هی برپا شدند

نور چشمان معلم ها شدند

در علوم تجربی وارد شدند

عشق گاز و مایع و جامد شدند

در زبان فارسی دانا شدند

جزو نزدیکان مولانا شدند

شک ندارم عین سعدی میشوند

حافظ و عطار بعدی میشوند

من ولی اکسیر بر مس میزدم

جای درس و مشق،هی پس میزدم

بی خیال شیمی و جغرافیا

بود کارم پانتومیم و ماَفیا

هرکه چون من بی خیالی میکند

سیم هایش اتصالی میکند

هی نخواندم  درس و چشمم کور شد

سد راهم عاقبت کنکور شد

حال گاهی تست شیمی میزنیم

گاه گل یا پوچ تیمی میزنیم

بعد از این هرجا سوالی حل کنم

ای دریغ از من اگر سنبل کنم