loading...
بلاگ نامه محل دست نوشته های من
مهدی بازدید : 28 شنبه 06 مهر 1392 نظرات (0)

اس ام اس جدید خنده دار و سرکاری مهر ماه ۹۲

به غضنفر میگن اگه همسر آیندت رو پیدا کنی چیکار میکنی ؟

میگه : یه چَک میزنم تو گوشش میگم تا حالا کجا بودی؟!


یه شعر جدیدی هست که میگه :

چو عضوی ز زنها شود آشکار

دگر مرد ها را نماند قرار !


مهدی بازدید : 26 شنبه 06 مهر 1392 نظرات (0)
شبنم پاک ارادتهابه پیشانی نشست

دست من روی ادب برروی سینه نقش بست

                                تونگه کن حال من هردم که یادت میکنم

                                  نازنین بنگر ببین قلب مرابرروی دست


مهدی بازدید : 27 پنجشنبه 04 مهر 1392 نظرات (0)
برای این کار ابتدا باید به یک سرافی مراجعه کرده و مبلغی را  به فروشنده ی ارز دهید سپس چند دلار پوند یا هر ارز دیگری که دوست داری بخر و برو خانه سپس ازطریق اخباردنبال کننده ی قیمت ارز باشید سپس هر زمان که اززی که شما در اختیار دارید قیمتش رفت بالا میتوانید آن را به فروشید و چند رابرپولی که برای خرید ارز داده اید دستتان می آید به همین سادگی 


مهدی بازدید : 27 پنجشنبه 04 مهر 1392 نظرات (0)

زن رفت و مرد از دوریش هی زخم می خورد

هی ماجرا را به آخر پیش می برد

تنهایی و تنها شدن فصل جدایی

فکرش مدام می کرد اورا هی هوایی

می خواست با او همسفر باشد همیشه

یک مرد،یک زن،یک نفرباشد همیشه

رفت و هوایی سرد فصلش را صداکرد

در قسمتش خوشحالی دل را جدا کرد

فکری عجیب از ذهن مرد گاهی قدم زد

یک چاره افتاد و غروبش را رقم زد

حالا بلند است از دل یک ضبط آهنگ

می خواند از این شهر مرده،شهر بی رنگ

در استکان قهوه،فالی بد نمایان

لپ تاپ ویک فیلم درام مردی هراسان

یک حلقه بند و تیره گشتن مثل بختش

شد همسفر با زخم های زن به وقتش

می آید  از این خانه آهنگی که انگار

یک جشن برچا می شود در اوج آوار

روحی پریشان می زند پرتا خدایش

دستی زنانه،روح وار در  دست هایش

با احترام

محمدصالح زارع زاده


مهدی بازدید : 26 چهارشنبه 03 مهر 1392 نظرات (0)
بچه ها کسی میدونه این بلاگفای لامذهب چشه از هر
100باری که میخوام توی وبلاگای بلاگفا کامنت

 بذارم99بارش کد رو نمیده وارد کنم خالیه دیوانه شدم

دیگه از دستش کسی میدونه عیب از منه یا بلاگفا اگه

از منه چیکارش کنم اگه از بلاگفا خب چرا حل

نمیشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟اووووووهههههه نفسم

بند امد همه رو یه نفس نوشته بودم خداوکیلی اگه

کسی میدونه و تونست ج من رو بده


مهدی بازدید : 29 چهارشنبه 03 مهر 1392 نظرات (0)

 

faghr داستان کوتاه دفتر دختر فقیر

معلم عصبی دفتر را روی میز کوبید و داد زد : سارا…

دخترک خودش را جمع و جور کرد، سرش را پایین انداخت و خودش را تا جلوی میز معلم کشید و با صدای لرزان گفت : بله خانم؟
معلم که از عصبانیت شقیقه هایش می زد، به چشمهای سیاه و مظلوم دخترک خیره شد و داد زد: (چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نکن ؟ ها؟
فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه ی بی انظباطش باهاش صحبت کنم )
دخترک چانه لرزانش را جمع کرد… بغضش را به زحمت قورت داد و آرام گفت :
خانوم… مادرم مریضه… اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق میدن… اونوقت میشه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد… اونوقت میشه برای خواهرم شیر خشک بخریم که شب تاصبح گریه نکنه… اونوقت…
اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که من دفترهای داد
اشم رو پاک نکنم و توش بنویسم…
اونوقت قول می دم مشقامو بنویسم…
معلم صندلیش را به سمت تخته چرخاند و گفت : بشین سارا…
و کاسه اشک چشمش روی گونه خالی شد…


مهدی بازدید : 116 سه شنبه 02 مهر 1392 نظرات (0)
خدا رو شکر می‌کنم تو پسری

چون مطمئنم خودش خواسته نه من .... و اون بهترین‌ها رو برامون می‌خواد

و این دلمو آروم میکنه


تعداد صفحات : 15

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 148
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 38
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 41
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 50
  • بازدید ماه : 68
  • بازدید سال : 1,121
  • بازدید کلی : 8,294